چگونه در ایران زنده بمانیم

قصد دارم در این وبلاگ، مطالب پراکنده از مشکلات موجود در ایران را منشتر کنم

چگونه در ایران زنده بمانیم

قصد دارم در این وبلاگ، مطالب پراکنده از مشکلات موجود در ایران را منشتر کنم

مدیریت بودجه های دولتی

هر ساله دولت بودجه مشخصی رو در اختیار ارگانهای مختلف قرار میده. هر ارگان و یا سازمان، متناسب با برنامه هایی که در پیش داره، بودجه رو تقسیم و استفاده میکنه. این یک روند طبیعی هست که هر ساله اجرا میشه و تا اینجای کار نمیشه بهش ایرادی گرفت. اما یک قانون عصر حجری وجود داره که نکته کار همینجاست.

اگه یک سازمان که بودجه ای خاص براش در نظر گرفته شده، مثلا فرض کنید 30 میلیارد تومان، در پایان سال 2 میلیارد تومان اضافه بیاره نشون دهنده چیه ؟ مدیر تونسته با صرفه جویی، مدیریت هزینه ها یا هر راهکار دیگه ای، کل سال رو با 28 میلیارد تومان جمع کنه. حالا فکر میکنید این سازمان تشویق میشه ؟ خیر

جایزه چنین سازمانی اینه که سال دیگه بودجه اش رو کاهش میدن و وجود این قانون باعث اتفاقات بسیار بدی میشه. چندین و چند نمونه رو به عینه دیدم و موارد زیادی هم شنیدم و شما هم حتما این طور موارد رو سراغ دارید.

یکی از مکالمه هایی که خودم شاهدش بودم :

از اداره کل تماس میگیرن با آقای ایکس

اداره کل :  سلام ایکس جان حالت خوبه ؟

آقای ایکس : ممنون شما چطوری ؟

اداره کل : خیلی تعریفی نیستم. دو ماه مونده به آخر سال، هنوز 600 میلیون داریم تو حساب و موندیم که کجا خرجش کنیم.

آقای ایکس : ایشالا درست میشه. نگران نباش

اداره کل : آره یک کاریش میکنیم. ایکس جان شما تو فلان جا 8000 متر زمین خالی دارین. بیاین 5000 هزار متر در اختیار ما قرار بدین تا یک استخر و مهمانسرا بزنیم. بعد از آماده شدن سه روز در هفته مال ما و 4 روز مال شما. اینجوری هم بودجه ما خرج شده از شرش خلاص شدیم هم شما 4 روز در هفته یه مجموعه جدید در اختیارتون قرار میگیره.

و ادامه ماجرا که نمیگم به کجا ختم شد

مورد دیگه ای که شاهدش بودم، ساخت یک آرم در فضای باز بود. نقشه کار طراحی شده بود و قرار بود با صرف شاید کمتر از 10 میلیون تومن انجام بشه. اما ناگهان سر و کله ستاد خرج بودجه های دولتی پیدا شد و یک آرم ساده رو با میلگردهای فولادی و بتن گرون قیمت ساختند طوری که از پناهگاههای ضد زلزله هم محکم تر شد و البته نکته مهم این بود که نزدیک به 100 میلیون تومان هزینه برداشت.

این قبیل خرج شدن بیت المال در امور بیهوده، در کشور ما خیلی زیاده و متاسفانه به "عرف و رویه" تبدیل شده و این مورد اصلا از نظر هیچکس، یک اشکال به حساب نمیاد. سوء مدیریت در مملکت ما بیداد میکنه و همه مثل کبک سرشون رو توی برف فرو کردن.

مدیر یا کارشناس مدیریت ؟

بزرگترین مشکل مملکت ما، از نظر من سوء مدیریت یا بهتر بگم فقدان مدیریت هست. همونطور که مدیران فله ای انتخاب میشن، تصمیمات مدیریتی هم هیئتی وار گرفته میشه و نتیجه هم کاملا مشخصه. به واسطه شغل و روابطی که داشتم در ارگانهای زیادی رفت و آمد کردم و بارها و بارها دیدم که اشخاص اول مدیر یک مجموعه میشوند و سپس از طریق رابطه یا بدون رابطه مدرک مدیریت در یکی از دانشگاههای غیر حضوری مثل پیام نور میگیرند.

میتونم بگم تقریبا تمام مدیران مملکت ما بر اساس ضابطه انتخاب میشوند و همین ضوابط با تغییر رئیس جمهور، مدیران رو برکنار میکنه. شخصی رو میشناسم که در یک دوره ریاست جمهوری، معاون مدیر کل استان بود و در دوره بعد معلم یک دبستان دور افتاده. شخصی رو میشناسم که تحصیلدار و نامه بر یک اداره بود و در سال بعد مدیر کل یک اداره بزرگ شد. حتما شما هم از این قبیل افراد زیاد میشناسید.متاسفانه ما اهمیت مدیریت رو درک نکردیم و این اولین صدمه رو به ساختار مدیریتی و سپس اقتصاد مملکت میزنه. از این مساله که بگذریم ما اهمیت و ارزش تجربه را هم درک نکردیم و مدیرانی که در یک بخش چند سال تجربه کسب میکنند به یکباره کنار گذاشته میشوند یا به بخشی منتقل میشوند که هیچ تجربه و سر رشته ای از آن ندارند. یاد حرف آقای کفاشیان افتادم که میگفت "روز اول که من اومدم فدراسیون فوتبال، اصلا نمیدونستم فوتبال چی هست".

ما حتی در مدیریت، از نتیجه تجربیات سایر کشورها هم استفاده نمیکنیم. کافیه شما یکی از کتابهای "اصول مدیریت در سازمانها" رو که در دانشگاههای ما تدریس میشه به دست بگیرید و به داخل یک سازمان دلخواه برید. سپس موارد ذکر شده در کتاب رو با روند اجرایی سازمان مقایسه کنید. کشورهای پیشرفته در سطح جهان، سالها وقت و هزینه صرف تحقیق و پژوهش در زمینه های مدیریت، اقتصاد، حسابداری و غیره کردند و الان با به کار بستن بهترین روشها، مردم کشورشون رو در رفاه قرار دادند. چرا تمام استانداردهای حسابداری آمریکائیست ؟ چرا اکثر روشها و نظریه های مدیریت مربوط به آمریکاست؟ چون این کشور، سالها بودجه دولتی خودش رو صرف تحقیق و پژوهش در این زمینه ها کرده و الان از نتیجه این سرمایه گذاری استفاده میکنه. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن هم چنین وضعیتی دارند.

در مملکت ما متاسفانه همه چیز صوری است. تحقیقات دانشگاهی و پژوهشگاههای ما اغلب کپی برداری از مقالات و دستاوردهای خارجیست. فروش مقالات و ترجمه پایان نامه به صورت علنی انجام میشود. حق مولف و حمایت از قانون کپی رایت همچنان یک طنز اجتماعیست. در ظاهر مسلمانیم و از بدو تولد، شناسنامه ما با ویندوز دزدی کرک شده از شرکت مایکروسافت صادر میشود و از همان ابتدا، حرام وارد زندگی ما میشود. آمارهای ریاست جمهوری و اشتغال و خودکفایی و مهندسین 100درصد بومی هم که برای همه مردم خنده دار هستند. همه به صوری بودن عادت کرده ایم.

وزارت دارایی از شرکت ها و واحدهای تجاری مالیات اخذ میکند و به دنبال کوچکترین بهانه برای جریمه کردن و کشیدن رس شماست. این کار باعث ورشکستی و بدهکاری و تعطیل شدن مراکز و بیکاری افراد زیادی شده که در سالهای اخیر همه شاهد آن بودیم. اما مقوله آموزش که جزء وظایف این وزارتخانه است به طور کلی فراموش شده. به جای فرستادن بازرسهایی که مثل داروغه به جمع کردن مالیات بیشتر میپردازند، میتوان مشاورینی فرستاد که شرکتها را در مراحل کار راهنمایی کنند و باعث رونق کسب و کار آنها شوند. متاسفانه درک این موضوع که پیشرفت بنگاههای تجاری باعث بهبود اقتصاد مملکت شده و به تبع آن میزان مالیات جمع آوری شده نیز افزایش خواهد یافت، برای مسئولین ما بسیار سخت است. هر مسئولی در هر پستی که باشد تنها به دوره حضور خود می اندیشد و به فکر آماریست که باید ارائه دهد نه نتیجه نهایی کار. دلیل انحصار خودرو و کمکهای کلان دولت به شرکتهای خودرو سازی چیست ؟ جواب ساده است : آمار بیکاری در دوره ریاست جمهوری.

امیدوارم روزی برسد که دین وحزب و ژن و سیاست در مدیریت کشور تاثیرگذار نباشند و انتخاب مدیران تنها بر اساس علم، تجربه، استعداد و منافع ملی انتخاب شوند.