چگونه در ایران زنده بمانیم

قصد دارم در این وبلاگ، مطالب پراکنده از مشکلات موجود در ایران را منشتر کنم

چگونه در ایران زنده بمانیم

قصد دارم در این وبلاگ، مطالب پراکنده از مشکلات موجود در ایران را منشتر کنم

مدیر یا کارشناس مدیریت ؟

بزرگترین مشکل مملکت ما، از نظر من سوء مدیریت یا بهتر بگم فقدان مدیریت هست. همونطور که مدیران فله ای انتخاب میشن، تصمیمات مدیریتی هم هیئتی وار گرفته میشه و نتیجه هم کاملا مشخصه. به واسطه شغل و روابطی که داشتم در ارگانهای زیادی رفت و آمد کردم و بارها و بارها دیدم که اشخاص اول مدیر یک مجموعه میشوند و سپس از طریق رابطه یا بدون رابطه مدرک مدیریت در یکی از دانشگاههای غیر حضوری مثل پیام نور میگیرند.

میتونم بگم تقریبا تمام مدیران مملکت ما بر اساس ضابطه انتخاب میشوند و همین ضوابط با تغییر رئیس جمهور، مدیران رو برکنار میکنه. شخصی رو میشناسم که در یک دوره ریاست جمهوری، معاون مدیر کل استان بود و در دوره بعد معلم یک دبستان دور افتاده. شخصی رو میشناسم که تحصیلدار و نامه بر یک اداره بود و در سال بعد مدیر کل یک اداره بزرگ شد. حتما شما هم از این قبیل افراد زیاد میشناسید.متاسفانه ما اهمیت مدیریت رو درک نکردیم و این اولین صدمه رو به ساختار مدیریتی و سپس اقتصاد مملکت میزنه. از این مساله که بگذریم ما اهمیت و ارزش تجربه را هم درک نکردیم و مدیرانی که در یک بخش چند سال تجربه کسب میکنند به یکباره کنار گذاشته میشوند یا به بخشی منتقل میشوند که هیچ تجربه و سر رشته ای از آن ندارند. یاد حرف آقای کفاشیان افتادم که میگفت "روز اول که من اومدم فدراسیون فوتبال، اصلا نمیدونستم فوتبال چی هست".

ما حتی در مدیریت، از نتیجه تجربیات سایر کشورها هم استفاده نمیکنیم. کافیه شما یکی از کتابهای "اصول مدیریت در سازمانها" رو که در دانشگاههای ما تدریس میشه به دست بگیرید و به داخل یک سازمان دلخواه برید. سپس موارد ذکر شده در کتاب رو با روند اجرایی سازمان مقایسه کنید. کشورهای پیشرفته در سطح جهان، سالها وقت و هزینه صرف تحقیق و پژوهش در زمینه های مدیریت، اقتصاد، حسابداری و غیره کردند و الان با به کار بستن بهترین روشها، مردم کشورشون رو در رفاه قرار دادند. چرا تمام استانداردهای حسابداری آمریکائیست ؟ چرا اکثر روشها و نظریه های مدیریت مربوط به آمریکاست؟ چون این کشور، سالها بودجه دولتی خودش رو صرف تحقیق و پژوهش در این زمینه ها کرده و الان از نتیجه این سرمایه گذاری استفاده میکنه. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن هم چنین وضعیتی دارند.

در مملکت ما متاسفانه همه چیز صوری است. تحقیقات دانشگاهی و پژوهشگاههای ما اغلب کپی برداری از مقالات و دستاوردهای خارجیست. فروش مقالات و ترجمه پایان نامه به صورت علنی انجام میشود. حق مولف و حمایت از قانون کپی رایت همچنان یک طنز اجتماعیست. در ظاهر مسلمانیم و از بدو تولد، شناسنامه ما با ویندوز دزدی کرک شده از شرکت مایکروسافت صادر میشود و از همان ابتدا، حرام وارد زندگی ما میشود. آمارهای ریاست جمهوری و اشتغال و خودکفایی و مهندسین 100درصد بومی هم که برای همه مردم خنده دار هستند. همه به صوری بودن عادت کرده ایم.

وزارت دارایی از شرکت ها و واحدهای تجاری مالیات اخذ میکند و به دنبال کوچکترین بهانه برای جریمه کردن و کشیدن رس شماست. این کار باعث ورشکستی و بدهکاری و تعطیل شدن مراکز و بیکاری افراد زیادی شده که در سالهای اخیر همه شاهد آن بودیم. اما مقوله آموزش که جزء وظایف این وزارتخانه است به طور کلی فراموش شده. به جای فرستادن بازرسهایی که مثل داروغه به جمع کردن مالیات بیشتر میپردازند، میتوان مشاورینی فرستاد که شرکتها را در مراحل کار راهنمایی کنند و باعث رونق کسب و کار آنها شوند. متاسفانه درک این موضوع که پیشرفت بنگاههای تجاری باعث بهبود اقتصاد مملکت شده و به تبع آن میزان مالیات جمع آوری شده نیز افزایش خواهد یافت، برای مسئولین ما بسیار سخت است. هر مسئولی در هر پستی که باشد تنها به دوره حضور خود می اندیشد و به فکر آماریست که باید ارائه دهد نه نتیجه نهایی کار. دلیل انحصار خودرو و کمکهای کلان دولت به شرکتهای خودرو سازی چیست ؟ جواب ساده است : آمار بیکاری در دوره ریاست جمهوری.

امیدوارم روزی برسد که دین وحزب و ژن و سیاست در مدیریت کشور تاثیرگذار نباشند و انتخاب مدیران تنها بر اساس علم، تجربه، استعداد و منافع ملی انتخاب شوند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد