در دهه اخیر یکی از مهمترین تسهیلات تشویقی دولت برای کسب و کارها، اعطای وامهای اشتغال بوده که همچنان هم ادامه دارد. در این مطلب داستان واقعی کسب و کار برادرم و مسیر دریافت وام اشتغال و نتایجش رو براتون نقل میکنم.
برادرم بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، مدتی به کارهای متفرقه مشغول بود تا اینکه تصمیم گرفت یک فست فود راه اندازی کنه. تو محله ای که ما بودیم، رهن یک مغازه برای فست فود حداقل 50میلیون تومان بود. برآوردی که کرده بود حدود 18 میلیون تومان هم لوازم و تجهیزات لازم داشت که با روشهایی میشد تا 12میلیون تومان هم کمش کرد. برای این کار تقریبا هیچ پس اندازی نداشت و ما هم در وضعیتی نبودیم که بتونیم برای کارش سرمایه گذاری کنیم و در اینجا بود که پای محبتهای دولتی وسط کشیده شد. تصمیم گرفت که با استفاده از وام اشتغال، این کار رو راه اندازی کنه. مبلغ وامی که بعد از کلی سر و کله زدن با مسئول وام اشتغال تائید شد، فقط 15 میلیون تومان بود. با اینکه مبلغ مناسبی برای این کار بود، برادرم خوشحال بود که کارش رو میتونه راه بندازه. بررسی کردیم و قرار شد مغازه ای که میگیره فقط 5 میلیون تومان برای رهن بذاره و الباقی رو ماهیانه اجاره پرداخت کنه. لوازم کارش رو هم قرار شد قسطی و یا چکی تهیه کنه که حدود یک هفته هم وقت صرف شد تا تونست جایی پیدا کنه که با این شرایط، لوازم و تجهیزات رو بهش بفروشن.
خب با پیش بینی این شرایط، درخواست وام ارسال شد و برای تکمیل مدارک به موسسه مربوطه رفت. در این مرحله موسسه اعلام کرد که نیاز به مدرکی مرتبط با این شغل دارد که طبیعی بود و برادرم حدود دو ماه دوره این کار را گذراند و سپس مدرک مربوطه را به بانک ارائه داد. سپس اعلام شد که باید حداقل دو ماه تجربه کار در این زمینه را داشته باشد. برای این منظور، دو ماه به صورت شاگرد در یک فست فود مشغول به کار شده و سابقه مورد نظر هم تامین شد. حدود دو ماه هم طول کشید تا سایر مدارک و ضامنین هم تکمیل شد و عملا باید وام پرداخت میشد. اما هفته ها و ماهها یکی پس از دیگری رد میشد و خبری از وام نبود. بعد از دو ماه برادرم که از وام نا امید شده بود و موسسه دائما جواب سربالا میداد، به کار بازاریابی در یک شغل نامرتبط مشغول شد. فعالیت و استعداد بسیار خوبی در این زمینه داشت و در همان ماه اول، فروشی چندین برابر بهترین ویزیتور با سابقه شرکت رو رقم زد (تا جائیکه خاطرم هست حدود 800میلیون تومان فروش داشت و نفر قبل از او به 100 میلیون هم نرسیده بود). چند ماه به همین صورت گذشت و دو مساله پیش اومد. یک اینکه برادرم فهمید در بازاریابی استعداد فوق العاده ای دارد و دو اینکه با وجود فروش چندین برابری نسبت به یار افراد شرکت، اختلاف حقوق زیادی با اونا نداشت و طبیعیه که این امر باعث دلسردی و نارضایتیش شده بود. بعد از حدود 6 ماه فعالیت، با سرمایه گذاری دوستش به مبلغ 150 میلیون تومان، یک شرکت در همین زمینه تاسیس کرد و طی مدت کوتاهی، 11 نفر پرسنل داشت که همگی بیمه بودند و حقوق قانون کار دریافت میکردند.
خب از مساله اصلی دور شدیم :)
پس از راه اندازی شرکت و گذشت نزدیک به 1 سال از فعالیت شرکت جدید برادرم، از موسسه تماس گرفتند که نوبت وام شما شده (پس از گذشت بیشتر از یکسال و نیم از تکمیل مدارک). برادرم که کلی دوندگی برای این وام کرده بود، با مدارک صوری و هماهنگی با یک فست فود وام رو دریافت کرد ولی کجا استفاده شد ؟ برای خرید لوازم ازدواجش.
خب امیدوارم متوجه شده باشید که چطور وام اشتغال میتونه زندگی و کسب و کار شما رو متحول کنه. البته ماجرای برادرم ادامه داره که در آینده سعی میکنم ادامه ماجرا رو در یک مطلب مجزا قرار بدم
بهروز و کامروا باشید
بزرگترین مشکل مملکت ما، از نظر من سوء مدیریت یا بهتر بگم فقدان مدیریت هست. همونطور که مدیران فله ای انتخاب میشن، تصمیمات مدیریتی هم هیئتی وار گرفته میشه و نتیجه هم کاملا مشخصه. به واسطه شغل و روابطی که داشتم در ارگانهای زیادی رفت و آمد کردم و بارها و بارها دیدم که اشخاص اول مدیر یک مجموعه میشوند و سپس از طریق رابطه یا بدون رابطه مدرک مدیریت در یکی از دانشگاههای غیر حضوری مثل پیام نور میگیرند.
میتونم بگم تقریبا تمام مدیران مملکت ما بر اساس ضابطه انتخاب میشوند و همین ضوابط با تغییر رئیس جمهور، مدیران رو برکنار میکنه. شخصی رو میشناسم که در یک دوره ریاست جمهوری، معاون مدیر کل استان بود و در دوره بعد معلم یک دبستان دور افتاده. شخصی رو میشناسم که تحصیلدار و نامه بر یک اداره بود و در سال بعد مدیر کل یک اداره بزرگ شد. حتما شما هم از این قبیل افراد زیاد میشناسید.متاسفانه ما اهمیت مدیریت رو درک نکردیم و این اولین صدمه رو به ساختار مدیریتی و سپس اقتصاد مملکت میزنه. از این مساله که بگذریم ما اهمیت و ارزش تجربه را هم درک نکردیم و مدیرانی که در یک بخش چند سال تجربه کسب میکنند به یکباره کنار گذاشته میشوند یا به بخشی منتقل میشوند که هیچ تجربه و سر رشته ای از آن ندارند. یاد حرف آقای کفاشیان افتادم که میگفت "روز اول که من اومدم فدراسیون فوتبال، اصلا نمیدونستم فوتبال چی هست".
ما حتی در مدیریت، از نتیجه تجربیات سایر کشورها هم استفاده نمیکنیم. کافیه شما یکی از کتابهای "اصول مدیریت در سازمانها" رو که در دانشگاههای ما تدریس میشه به دست بگیرید و به داخل یک سازمان دلخواه برید. سپس موارد ذکر شده در کتاب رو با روند اجرایی سازمان مقایسه کنید. کشورهای پیشرفته در سطح جهان، سالها وقت و هزینه صرف تحقیق و پژوهش در زمینه های مدیریت، اقتصاد، حسابداری و غیره کردند و الان با به کار بستن بهترین روشها، مردم کشورشون رو در رفاه قرار دادند. چرا تمام استانداردهای حسابداری آمریکائیست ؟ چرا اکثر روشها و نظریه های مدیریت مربوط به آمریکاست؟ چون این کشور، سالها بودجه دولتی خودش رو صرف تحقیق و پژوهش در این زمینه ها کرده و الان از نتیجه این سرمایه گذاری استفاده میکنه. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن هم چنین وضعیتی دارند.
در مملکت ما متاسفانه همه چیز صوری است. تحقیقات دانشگاهی و پژوهشگاههای ما اغلب کپی برداری از مقالات و دستاوردهای خارجیست. فروش مقالات و ترجمه پایان نامه به صورت علنی انجام میشود. حق مولف و حمایت از قانون کپی رایت همچنان یک طنز اجتماعیست. در ظاهر مسلمانیم و از بدو تولد، شناسنامه ما با ویندوز دزدی کرک شده از شرکت مایکروسافت صادر میشود و از همان ابتدا، حرام وارد زندگی ما میشود. آمارهای ریاست جمهوری و اشتغال و خودکفایی و مهندسین 100درصد بومی هم که برای همه مردم خنده دار هستند. همه به صوری بودن عادت کرده ایم.
وزارت دارایی از شرکت ها و واحدهای تجاری مالیات اخذ میکند و به دنبال کوچکترین بهانه برای جریمه کردن و کشیدن رس شماست. این کار باعث ورشکستی و بدهکاری و تعطیل شدن مراکز و بیکاری افراد زیادی شده که در سالهای اخیر همه شاهد آن بودیم. اما مقوله آموزش که جزء وظایف این وزارتخانه است به طور کلی فراموش شده. به جای فرستادن بازرسهایی که مثل داروغه به جمع کردن مالیات بیشتر میپردازند، میتوان مشاورینی فرستاد که شرکتها را در مراحل کار راهنمایی کنند و باعث رونق کسب و کار آنها شوند. متاسفانه درک این موضوع که پیشرفت بنگاههای تجاری باعث بهبود اقتصاد مملکت شده و به تبع آن میزان مالیات جمع آوری شده نیز افزایش خواهد یافت، برای مسئولین ما بسیار سخت است. هر مسئولی در هر پستی که باشد تنها به دوره حضور خود می اندیشد و به فکر آماریست که باید ارائه دهد نه نتیجه نهایی کار. دلیل انحصار خودرو و کمکهای کلان دولت به شرکتهای خودرو سازی چیست ؟ جواب ساده است : آمار بیکاری در دوره ریاست جمهوری.
امیدوارم روزی برسد که دین وحزب و ژن و سیاست در مدیریت کشور تاثیرگذار نباشند و انتخاب مدیران تنها بر اساس علم، تجربه، استعداد و منافع ملی انتخاب شوند.
اداره ثبت شرکتها، چند سالی هست که مراحل کار شرکتها رو اینترنتی کرده و از امکانات عصر تکنولوژی استفاده میکنه. در گذشته شما باید تمام مدارک لازم رو همراه خودت به ثبت شرکتها میبردی و کار خودت رو انجام میدادی ولی در حال حاضر اوضاع خیلی فرق کرده و شما به روش زیر میتونید کارهای خودتون رو انجام بدید:
1- وارد وبسایت ثبت شرکتها میشید
2- با اطلاعاتی که از قبل در اختیارتون قرار گرفته، وارد سامانه ثبت درخواست میشید
3- با اینکه اسم و مشخصات تک تک اعضا و افراد مرتبط و آدرس و بسیاری موارد دیگه رو قبلا تائید کردید ولی برای هر درخواست باید مجددا تمام این موارد رو تکمیل کنید. این موارد به صورت صفحه به صفحه برای شما باز میشه و شما اطلاعات رو ثبت میکنید و به صفحه بعد میروید. البته به همین سادگی هم نیست. ساختار فضایی وبسایت ثبت شرکتها که احتمالا توسط یک شرکت تشکیل شده از چند ژن خوب طراحی شده، بسیار مزخرف و کند هست و بارها و بارها شما شاهد هنگ کردن صفحه، ثبت نشدن اطلاعات و سایر مشکلات خواهید بود. پس برای ثبت یک درخواست حداقل 2ساعت و حداکثر یک هفته زمان در نظر بگیرید.
4- پس از ثبت درخواست، باید از صفحه یا صفحات آخر پرینت بگیرید و همچنین از رسید پستی ای که این سایت فوق العاده هوشمند تولید میکنه.
5- پرینتها رو مهر و امضا کرده و به دفاتر پستی منتخب مراجعه میکنید
6-مدارک رو باید از طریق پست ارسال کنید ولی نه با پاکتهای عادی، بلکه باید پاکتهای مخصوص اداره ثبت شرکت که چندین برابر پاکتهای عادی قیمت دارند را تهیه کرده و مدارک را ارسال فرمائید.
7- پس از ارسال مدارک باید منتظر باشید تا از طرف ثبت شرکتها، پیامکی برای شما ارسال شود و سپس اگر مدارک تائید شد و برگشت نخورد، حضورا به اداره ثبت شرکتها مراجعه کنید و پیگیر ادامه مراحل کار باشید.
امیدوارم کاملا متوجه شده باشید که چقدر با استفاده از تکنولوژی، مراحل ارتباط با ثبت شرکتها ساده شده است.
موفق و پیروز باشید